ويژگي هاي يك سنتور خوب (بخش دوم)

آموزش سنتور،سنتور،دانلود آموزش سنتور،فيلم آموزش سنتور،كتاب سنتور

یکشنبه ۰۲ اردیبهشت ۰۳

ويژگي هاي يك سنتور خوب (بخش دوم)

۵,۱۵۲ بازديد

ويژگي هاي يك سنتور خوب (بخش دوم)

كيفيت صداي حاصله سنتور:

به طور كلي تا امروز، اينكه بين سازهاي بسيار خوب كدام سازها واقعا درجه يك هستند قضاوت بسيار مشكل است تا وقتي كه رشته ي “ساز سازي” و “ساز شناسي” به عنوان يك رشته حرفه اي نگريسته و كار نشود و اجماع نظرها اتفاق نيفتد و كيفيت سازها با سطوح مختلف استاندارد نشود ماجرا همين خواهد بود. بنابراين سازي كه مثلا استادي قيمت يك ميليون تومان را براي آن تعيين مي كند، استاد ديگر بعيد نيست آن ساز را يك ساز متوسط تلقي كند و بيش از چهارصد هزار تومان بر روي آن قيمت نگذارد و اين بازار آشفته تا به سرو سامان برسد سليقه افراد هميشه به عنوان موثرترين چاشني عمل خواهد كرد، به طوري كه نتيجه آن كماكان دورتر شدن از مبحث استاندارد خواهد بود چرا كه بازه ي سليقه ي افراد بسيار گسترده و تابع عوامل گوناگون است.

يك گوش تعليم ديده فرق يك سنتور درجه ۱ يا ۲ يا ۳ را به راحتي تشخيص مي دهد و هنگامي كه يك نوازنده حرفه اي اقدام مي كند براي خريدن يك ساز درجه ۱، با توجه به موارد فني ساخت ساز و كيفيت صدايي آن، به طور حتم سازي را انتخاب مي كند كه به سليقه ي وي نزيكتر باشد (چرا كه در حال حاضر چاره اي هم نيست).
البته اين روش انتخاب در همه جاي دنيا مرسوم است يعني نقش سليقه در انتخاب ساز براي نوازندگان حرفه اي، ولي سليقه ي نوازندگان به هيچ عنوان جاي خالي و عدم وجود استاندارد را پر نمي كند. “وجود استاندارد براي سازها” و “سليقه ي نوازندگان” دو مسئله ي كاملا جداگانه هستند. بنابراين اين مورد “سليقه “در بحث فني جايي ندارد و پرداختن به آن بي نتيجه است.
تعريف اجمالي از ساز درجه يك: سازي كه ظاهر آن از لحاظ تمام موارد فني و ساخت قابل قبول و داراي كيفيت صدايي بسيار مطلوب باشد البته با توجه به تعريف فعلي استاندارد موجود، جداي از مسائل سبك و سليقه. (استاندارد فعلي به معني سليقه ي اساتيد در انتخاب ساز براي اجرا است، كه بيشتر نمونه هاي صوتي آنها در دسترس است)
به طور عمومي در مورد يك ساز خوب و درجه يك بين اساتيد كم و بيش اختلاف نظر هاي سليقه اي وجود دارد:
۱- سنتور خوب سازي است كه در هنگام رديف نوازي خوب پاسخگو باشد و صداي ساز به صداي ساز قدما نزديكتر باشد و اصالت صداي آن محفوظ گردد.

۲- با يك ساز درجه يك بايد بتوان قطعات درجه يك و تكنيكي ساز را بخوبي اجرا كرد و ساز بايد طبعي امروز گونه داشته باشد و با قطعات و حال و هواي امروزي هماهنگي و تناسب داشته باشد تا با صداي ساز و موسيقي قدما.

۳- عده اي از اساتيد نيز الگوي خاصي را از يك استاد (قديم يا معاصر) در نظر دارند و به نظر آنها سازي كه به آن الگو نزديكتر باشد ساز بهتري است.
۴- عده اي نيز معتقدند بطور كلي نمي توان يك ساز را درجه يك دانست بلكه در هر سبكي يك ساز درجه يك وجود دارد كه ممكن است در قياس با سبك ديگر درجه دو يا سه به حساب آيد.
ولي به هر صورت مواردي كه مي توان كيفيت صداي سنتور را از طريق آنها بررسي كرد به صورت اجمالي عبارتند از:

-فاصله ي درست و منطقي سه پوزيسيون: به صورتي كه هنگام اجراي متوالي نتها از بم ترين نت تا زيرترين نت كاملا پيوسته باشد مثلا صداي خرك دوم سيمهاي سفيد (نت فا) درست بعد از خرك هشتم سيمهاي زرد (نت مي) باشد و تغيير پوزيسيون محسوس نباشد.

-هماهنگي سيمهاي سفيد، زرد و پشت خرك از لحاظ رنگ صدا، به طوريكه هنگام اجراي قطعه و در زمان نواختن بر روي سيمهاي سفيد و بلافاصله نواختن بر روي سيمهاي زرد اين احساس پيش نيايد كه قطعه ي در حال اجرا با دو سنتور اجرا مي شود بلكه صداي سيمهاي سفيد و زرد به صورت يك صداي واحد از يك سنتور باشد.

-مقدار ماندگار ي طنين يك نت، با توجه به ضربات ضعيف، معمولي و قوي. اينكه صداي يك نت پس از ضربه هر چه بيشتر طنين انداز باشد، بهتر است، نظر درستي نيست و ارتعاش سيم پس از ضربه حدي دارد (در حد ۳ تا ۶ ثانيه) چون در غير اين صورت صداها با يكديگر ادغام مي شوند و ساز از صدادهي موزيكاليته خارج مي شود.

-مناسب بودن حجم كلي صداي سنتور. بر خلاف تفكر بعضي از هنرجويان تازه وارد، حجم بالاي صداي ساز هيچگاه نشان كيفيت صداي ساز نيست. حجم صداي ساز بايد در حد متوسط باشد. حال اينكه صداي متوسط چقدر است بر مي گردد به تجربه و شناخت نوازنده از صداي ساز.
-عدم يكنواختي صداي ساز، به طوريكه موجب خستگي گوش نوازنده و شنونده نشود. طبيعي است يك هنرجو بايد ساعتها صداي سنتورهاي متفاوت را شنيده باشد تا بداند كدام صدا يكنواخت است و كدام صدا نيست. طبيعي است تجربه ي اين مورد به چندين سال كار نياز دارد.

-قابل تشخيص بودن و حفظ كيفيت صدا در مواقع اجرا ي ضربات خيلي ضعيف و خيلي قوي. در برخي سازها وقتي ضربه ي خيلي ضعيفي زده مي شود اصلا شنيده نمي شود و با زدن ضربه ي بسيار قوي صدايي جز يك صداي زياد از يك نت به گوش مي رسد. (به اصطلاح noise)

-تو دماغي نبودن يا خيلي ول نبودن صداي ساز (گرفته يا افسار گسيخته، وحشي)

-داراي كمي صداي پوكي و زنگ صدا (تشخيص دو عامل اخير بستگي به شناخت نوازنده از صداي ساز دارد).
(به طور يقين موارد ديگري نيز حتما وجود دارند، موارد فوق صرفا در حد اين نوشته به نظر نگارنده رسيده است)
يكي از نكات مهم ديگر اين است كه با دانستن تمام موارد بالا يك نوازنده ي خبره معمولا براي انتخاب نهايي يك ساز خوب، سازي را از بين سازهاي نسبتا خوب با كمك عوامل فوق انتخاب مي كند و مرحله بعدي اين است كه نوازنده بسته به مهارت شنيداري خود چند روز يا يك هفته يا يك ماه با سازهاي انتخابي خود مي نوازد تا بتواند در نهايت ساز مورد علاقه ي خود را از هر جهت انتخاب كند. به دور از منطق و انتظار است كه يك نوازنده ي حرفه اي با ديدن اولين بار يك ساز يا با نواختن يك يا دو قطعه بلافاصله در مورد درجه ۱ بودن آن ساز صحه بگذارد.
از راههاي ديگر بررسي كيفيت و چگونگي صداي ساز نواختن آن در محيط هاي گوناگون مانند : فضاي باز – داخل استوديو – در هواي گرم و سرد –در هواي رطوبتي– نواختن با مضراب با نمد و بي نمد – در سالن هاي كوچك و بزرگ (با ميكروفن ). البته ذكر اين موارد جهت دانستن هنرجويان سنتور با اين مسائل است و گرنه شايد قرار دادن يك ساز در تمام شرايط فوق و آزمايش كردن آنها هميشه مقدور نباشد.
راه ديگر براي بررسي، نواختن قطعات تكنيكي سنتور با مضراب خوب و بدون نمد است چرا كه طبق تجربه در سنتورهاي بسيار خوب، نواختن با مضراب نمد دار يا بدون نمد نه در حجم و نه در كيفيت صداي حاصله، تغييري زيادي ايجاد نمي كند و هر دو صدا، خوب و قابل قبول هستند.
در مجموع به نظر مي رسد كه در ساز بايد تعادلي برقرار باشد كه هم بتوان كم و بيش صداي ساز قدما ياد آور شد و خيلي از صداي سنتي سنتور فاصله نگرفته و هم با ساز بتوان قطعات تكنيكي امروزي را اجرا كرد (در حالت كلي) مگر شخصي كه استراتژي نوازندگي خود را به طور مشخص انتخاب كرده كه حساب آن جداست و به نظر مي رسد با سنتوري كه تعادل و تناسبي دارد بتوان به سوي تعيين استاندارد ها گام برداشت.

در ادامه سعي مي كنم به نكاتي اشاره كنم كه در مجموع باعث بهتر شدن صداي يك ساز مي شوند:
جا افتادن ساز (يا به اصطلاح آب بندي شدن): گفته مي شود هر چه يك ساز بيشتر مضراب بخورد صداي آن بهتر و پخته تر مي شود. اين مطلب صحت دارد اما نه براي هر سازي با هر كيفيتي بلكه اين امر فقط براي سازهاي خوب و خيلي خوب مصداق دارد. براي روشن شدن اين مطلب به مثالي اشاره مي كنم.
اگر كمي اطلاع از فرش داشته باشيد مي دانيد كه يك فرش خوب و نفيس پس از ساليان دراز كه زير پا پهن مي شود يا به اصطلاح “پا مي خورد ” ارزش هنري و مادي آن رفته رفته افزايش پيدا مي كند و شايد برخورد كرده ايد كه فرشي كه ۳۰، ۴۰ يا ۵۰ سال پا خورده است آنرا به ديوار مي آويزند و به عنوان يك كار هنري ارزشمند مقابل ديدگان همه قرار مي دهند و به آن، چه افتخارها كه نمي كنند.
در مقايسه حتما ديده ايد كه سرنوشت يك فرش بد و بي كيفيت به كجا مي انجامد. بعد از گذشت فقط چند سال كه چنين فرشي به زير پا پهن مي شود، به تدريج تار و پود آن نمايان و از يكديگر جدا مي شوند و كم كم كيفيت آن به حدي مي رسد كه نگه داشتن آن نه تنها موجب افتخار نيست بلكه باعث آبروريزي است. مثال فوق همان حكايت ساز است.
هر ساز خوبي قابليت بهتر شدن دارد (از لحاظ صدا). اگر ساز شما يك ساز خوب و درجه يك باشد اميد مي رود كه با زياد نواختن آن سال به سال ساز بهتر، پخته تر و آب ديده تر شود. و اصولا كلمه و مفهوم آب بندي براي اينگونه سازها معني پيدا مي كند.
اما ساز بد دقيقا مانند يك فرش بي كيفيت است بطوريكه وقتي بعد از مدت مشخص نوازندگي، زماني كه انتظار مي رود ساز بايد آب بندي شده باشد و به صداي پختگي و اصلي آن نزديك شود، بي كيفيتي صداي ساز آنقدر قابل تشخيص است كه هنرجويان تازه كار نيز آنرا كاملا متوجه مي شوند و بدين ترتيب زماني كه براي آب بندي يك ساز مد نظر است هنگامي است كه شما بايد اين نوع ساز را به دور بياندازيد. به عبارتي اين نوع سازها تا زماني كه كاملا نو هستند قابل تحمل هستند.
محافظت از ساز: ضربه نخوردن ساز – نبودن در مسير مستقيم باد سرد و گرم – در هواي رطوبتي نبودن – آب يا بارون نخوردن – آفتاب مستقيم نخوردن – استفاده از رطوبت گير داخل جعبه ساز.
درست است كه مراقبت از ساز لازم است مضاف بر اين كه ساز شما هم ساز خوبي باشد. ولي از طرفي مراقبت بيش از حد باعث بد اخلاق و بد قلق شدن ساز مي گردد و نوازنده را آزار خواهد داد. (به اصطلاح ساز ناز نازي مي شود)
اينكه ساز نه گرما ديده باشد نه سرما نه رطوبت باعث مي شود نوازنده اگر در شرايطي غير معمول و غير استاندارد بخواهد نوازندگي كند ساز نه خوب كوك مي شود نه خوب كوك نگه مي دارد نه صداي واقعي آن شنيده مي شود.
حتي وقتي يك سنتور در يك مكان مشخص در خانه سالها مي ماند و تكان نمي خورد وقتي آنرا جاي ديگر (مثلا از اتاق به سالن ) انتقال دهيد به روشني تغيير صداي آن و خارج شدن از ثبات آن، كاملا معلوم مي شود.
بهتر است اگر ساز خوبي داريد آنرا در مكانهاي مختلف بنوازيد (نه هر روز ولي هفته اي يا دو هفته اي يك بار) و گاهي نه زياد آنرا در جايي كه كمي گرمتر و سردتر از محل هميشگي ساز است بنوازيد و يا مثلا در جايي كه كمي رطوبت نيز دارد (البته نه در مدت خيلي طولاني).
اينكار باعث مي شود اولا ساز آب بندي شود و ياد مي گيرد خود را با شرايط محيطي متفاوت، وفق دهد (طبق تجربه اكثر اهل فن ) و لحن صداي آن تغيير نكند و كوك آن به راحتي خارج نشود تا يك نوازنده ي خوب بتواند با خيال راحت از ساز خود در هر جا و در هر مراسمي استفاده كند.
تمرين كافي و صحيح: از آنجايي كه صداي يك ساز خوب با هر چه بيشتر نواخته شدن آن پرورش مي يابد در نتيجه مستلزم تمرين نوازنده ي آن خواهد بود. اما آيا با هر نوع تمريني و يا با هر روشي كه بالاخره مضراب را به سيمها بزنيم يا بكوبيم مي توان انتظار بهتر شدن صداي ساز را داشت يا خير؟
به تجربه اين واقعيت روشن شده است كه پراكنده نوازي و نواختن قطعات بي سرو ته كمك به سامان گرفتن صداي ساز نمي كند. بلكه بايد قطعات حتي الامكان، كامل، تميز و اصولي اجرا گردند تا ساز با قطعات درست و نوازنده ماهر و خوش نواز بتدريج رشد كند.


جداي از مسائل فني در ساخت ساز، موارد ديگري كه مي توان به آن اشاره كرد نحوه ي استفاده و نگهداري نوازنده از ساز مي باشد. به عبارت ديگر چگونگي كاركرد استفاده كننده در راستاي بهبود يك ساز خوب كه در شماره ي گذشته كمي به آن پرداختم و حال ادامه ي آن:
هميشه كوك نگه داشتن ساز



از نظر چوب: وقتي شما با سازي كه كمتر اوقات كوك و بيشتر اوقات نا كوك است مي نوازيد طنين صداهاي ناهنجار ايجاد شده پس از برخورد به تدريج روي صفحه ي رويي چوب پستي و بلنديهاي نا منظمي ايجاد مي كنند (مدتهاست كه اين امر در بررسي هاي آزمايشگاهي مشخص شده و هدف من ورود به اين بحث بصورت جزيي نيست با توجه به اينكه در تخصص من هم نيست) و اينكه فرض كنيد بعد از پنج سال كه بدين ترتيب هنرجويي نواخت، بعد از مدت زماني كه كوك را تا حد قابل قبولي ياد مي گيرد و مي خواهد سنتورش را كامل و به درستي كوك كند وقتي كه سيمها را تنظيم مي كند، ارتعاش و طنيني كه سيمهاي كوك
شده ايجاد مي كنند و تاثيري كه روي چوب مي گذارند كاملا هنجار هستند و با پستي و بلندي هاي ناهنجار قبلي كه روي چوب ايجاد شده اند نا همگوني دارند.
بنابراين در حالي كه ساز كاملا كوك است صداي مطلوبي كه از آن سنتور مورد انتظار است شنيده نمي شود. در واقع چوب با توجه به صداهايي كه به آن برخورد مي كند رفتاري بروز مي دهد و به آن شكل و فرم مي ماند و عكس العمل خاصي (از لحاظ صدايي ) براي آن تعريف مي شود و هميشه همانگونه پاسخ مي دهد. پس وقتي ساز شما هميشه كوك است ارتعاشات هنجاري را به چوب مي دهد و به اصطلاح چوب رام مي شود و صداي درست را مي شناسد.
صفحه ي رويي سنتور تحت عامل دو فشار است يكي وقتي كه ساز كاملا كوك باشد كه در اين صورت سيمهاي آن كاملا كشيده و فشار كافي را به صفحه ي رويي سنتور وارد مي كنند. دوم نسبت به اينكه يك نوازنده با چه ميزان توانايي مضرابهاي مداوم را با سرعت و قدرت به سيمها مي زند فشار كمتر و بيشتر را تعريف مي كند. بنابراين با توجه به دو عامل فوق مجموع فشاري كه صفحه ي رويي سنتور متحمل مي شود حدودا بيش از دويست كيلو است.
در نتيجه فشار پيش بيني شده (استاندارد) بر روي صفحه رو باعث فشار به پلهاي داخل سنتور و كلافهاي بالا و پايين و طرفين شده و حدالامكان به مرور زمان كيپ مي شوند به طوري كه ديگر جايي براي بيشتر كيپ شدن نداشته باشند. در اين صورت ديگر جايي براي كش آمدن سيمها و چفت شدن قسمتهاي مختلف چوب وجود ندارد.
حال فرض كنيد سنتوري كه كوك نيست سيمهاي آن به اندازه ي كافي سفت نيستند و فشار كافي روي صفخه ايجاد نمي كنند و اگر نوازنده هرچقدر محكم هم روي ساز بزند (كه كار درستي هم نيست) آنچنان فشاري را نمي تواند بوجود آورد در اين صورت قسمتهاي مختلف بدنه ي ساز هم به اين زودي ها چفت نمي شوند و طبيعتا ساز ديرتر جا مي افتد.
از نظر سيم: بخشي از جا افتادن ساز مربوط به جا افتادن سيمها مي شود ( كش آمدن آنها به اندازه ي كافي تا حدي كه ديگر جايي براي بيشتر كش آمدن نداشته باشند). اين امر هم به سعي اينكه ساز را حدالمكان كوك نگه داريم دستيافتني است. بنابراين يك نوازنده بهتر است مدتي با سازي كه به طور كامل كوك شده است كار كند تا سيمها از حالت كاملا نويي خارج شوند و سهمي در صداي مطلوب ساز داشته باشند.
از نظر گوشي ها: وقتي ساز شما هميشه كوك بوده كوك كردن آن ساده خواهد شد چرا كه گوشي ها هميشه در محل درست بود و در جاي خود ثابت مي مانند. اما سازي كه هيچ گاه به درستي كوك نبوده گوشيها هيچ وقت در محل درست نبوده و هر بار در يك مكان ديگر قرار مي گيرند در نتيجه هنگامي كه مي خواهيم اين ساز را درست و كامل كوك كنيم نه گوشي ها ياري مي كند نه سيمها و نه چوب ساز از لحاظ صدايي!


از آنجا كه چوب ساز زماني زنده و جزوي از طبيعت بوده هنگامي كه از ريشه جدا مي شود و قسمتي از ساز مي گردد بطور كلي موجوديت زنده ي خود را از دست نمي دهد و كماكان قابليت عكس العمل را به رفتارهاي گوناگون را دارا مي باشد. از آنجا كه هر آدمي مي تواند با هر شيئي هر چقدر زمخت ارتباط پيدا كند ارتباط يك نوازنده با سازش به مراتب شدني تر، قوي تر و بهتر است. طبيعي است هر قدر ارتباط معنوي يك نوازنده با سازش بيشتر باشد مي توان انتظار صداي مطلوبتري را داشت، نسبت به يك ارتباط بي حس و بي روح.
نواخته شدن ساز فقط توسط يك نفر: اگر راننده باشيد حتما تجربه داشته ايد كه ماشيني كه چند راننده دارد (مثلا در يك خانواده) بازدهي كمتري و خرابي بيشتري نسبت به ماشيني كه دست يك نفر باشد دارد. اتومبيل، يك شيئي آهني است حال اينكه قسمت اصلي بيشتر سازها چوب است و ارتباط چوب با انسان بسيار مناسب تر است.
بدين معني كه وقتي سازي فقط يك نوازنده دارد، (فعلا به دلايل فيزيكي و شايد متافيزيكي ) ياد مي گيرد كه چطور ضربه اي هميشه به آن برخورد مي كند و چگونه بايد به آن پاسخ بدهد. ولي هنگامي كه يك ساز چند نوازنده دارد با توجه به اينكه حتما بيشتر مضراب مي خورد ولي بي تكليفي در صداي ساز كاملا براي گوش تعليم ديده معلوم است. زيرا ساز مجبور است با چند نوازنده ارتباط پيدا كند. علاوه براينكه “دم” نوازنده ها نيز با يكديگر متفاوت است و در صداي ساز به ناچار تأثير گذار خواهد بود.
اما بعد از طرح اين موضوعات تئوري، واقعا بهترين صداي سنتور چگونه صدايي است؟ اگر شما متخصص هستيد كه هيچ، ولي اگر قادر به شناسايي صداي سنتور درجه يك نيستيد به نظر من بهترين روش گوش دادن به صداي سنتور اساتيد فن است آن هم به مقدار زياد و در صورت امكان نواختن با سنتور خيلي خوب تا بعد از چند سال به تدريج گوش شما با صداي سنتور خيلي خوب آشنا شود.
البته در نظر اساتيد هم سنتورهاي خوب متفاوت هستند ولي بطور كل مي توان دركي از صداي سنتورهاي خوب با گوش كردن به دست آورد.
طبق تجربه پيدا كردن يك ساز درجه يك براي هنرجو تقريبا غير ممكن است مگر به صورت تصادفي، چون يك هنرجو زماني را كه صرف يافتن يك ساز خوب مي كند، حال بسته به زمان صرف شده سليقه و درك هنرجو نيز دائما در حال رشد و تغيير مي باشد و اين امر باعث مي شود هميشه بين ساز خودش و ساز ايده آل ش فاصله اي را حس كند و اين امر تا زماني ادامه دارد كه يك هنرجو به مرحله ي حرفه اي و استادي برسد.
نكته ي قابل توجه براي هنرجويان اين است كه بدانند سنتور خوب جاي خود دارد، اما صداي دلنشيني كه از نواختن ساز اساتيد مي شنوند سهم قابل توجهي از آن مربوط به تجربه، مهارت، پختگي مضرابها و ميزان درك اساتيد از موسيقي است. صداي ساز استاداني چون فرامرز پايور و پرويز مشكاتيان نه فقط به خاطر ساز آنها بلكه به علل فوق الذكر، از اهميت و ارزشي بالا برخوردار است چرا كه نمونه هايي نيز وجود دارد كه آنها با سازي كاملا مشقي نوازندگي كرده اند ولي باز هم صداي ساز آنها شنيدني و معرف استادي آنهاست. پيشنهادي كه اول به خودم بعد به دوستانم دارم اين است كه، در كنار سعي در شناخت يك ساز خوب به جاي اينكه كلي وقت و فكر خود را مشغول كنيم به اينكه ساز خوب چيست و چگونه مي توانيم آنرا به دست آوريم، ابتدا به دنبال “خودسازي” باشيم و اينكه هرچه بيشتر براي يك نوازنده ي خوب شدن تلاش كنيم و به دنبال كسب مهارتهاي تكنيكي و تاكتيكي (درك جوهر موسيقي) باشيم. طبق گفته ها و شنيده ها و تجربه ي اهل فن، اطمينان داشته باشيد كه “ساز خوب، نوازنده ي خوب را پيدا خواهد كرد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.